به عنوان یک فروشنده، یک انگیزه قابل درک ممکن است این باشد که کارت های خود را نزدیک به سینه بازی کنید. این مفید است – تا یک نقطه. اما مشتریان بالقوه و مشتریان می توانند متوجه شوند که شما فقط حداقل ها را انجام می دهید. هیچ چیز مانند این احساس که طرف مقابل فقط از روی تعهد با شما در تعامل است، رابطه را خدشه دار نمی کند. یا بدتر از آن، به امید سود بردن از حسن نیت خود.
در عوض، آنچه را که مشتری بالقوه واقعاً به دنبال آن است شهود کنید و راهی برای فراتر رفتن از آن بیابید. اگر بزرگترین نقطه درد آنها مالی است، مطمئن شوید که همه گزینه های خود را می دانند و از کجا می توانند بیشترین سود را برای پول خود داشته باشند. اگر احساس میکنند لاغر شدهاند، منابعی را برای آنها بفرستید تا به کاهش بار آنها کمک کند، چه وبسایتهای مفید یا سایر مخاطبینی که میتوانند پشتیبانی ارائه دهند.
حتی اگر منابع محدودی دارید، سعی کنید روشی را که در مسیر صحبت معمولی خود طی می کنید تغییر دهید. عبارات بیشتری را با «میتوانم به شما بدهم» یا «یک گزینه خوب که میتوانم توصیه کنم» شروع کنید، که باعث میشود رویههای استاندارد فرصتهای ویژهای را ایجاد کنید که آنها را به روی آنها باز میکنید. مسائل پیش پا افتاده را بالا ببرید و مطمئن شوید که مشتری بالقوه می داند چقدر خوشحال هستید که آنها را در مسیر درست می فرستید.
اولین دیدگاه را ثبت کنید